الینا الینا ، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 5 روز سن داره

◕‿◕الینا خوشگل مامان و بابا ◕‿◕

حکایت چهارشنبه سوری امسال

الینا جونی مامانی امشب ٤ شنبه سوری بود ازصبح کلی اینور و  انورکردم و کار کردم تا امشب برات خاطره انگیز بشه ساعت ٥  بعد ازظهر بود با با جون رو فرستادم تا نون و سبزی پلویی بگیره  ٢دقیقه نگذشته بود که دیدم باباجون برگشت و داره میلنگه بیچاره باباجون همین که پاشو از حیاط میذاره بیرون یه ترقه میدازن جلو پاش اونم میترسه  وهل میشه پاش پیچ میخوره   بابا و دایی جواد بردنش دکتر پاششکسته باید گچ بگیره کلی گریه کردم اخه مادر جون که تو رتخوابه باباجون کمکم میکرد اونم که ایطوری شیطونی های تو هم از طرفه دیگه خیلی خسته ام خدا صبر بده توانی دو چندان ...
24 اسفند 1390

چه بخـوریم که خوش به حـالمان شود ؟

چه بخـوریم که خوش به حـالمان شود ؟  اگر حسابی اعصاب‌تان به هم ریخته، موز بخورید زمانی كه دیدید دكمه‌های لباس‌تان درست بسته نمی‌شوند، بروید سراغ موز. تحقیقات نشان داده یك موز متوسط 105 كالری و فقط 14 گرم قند دارد. همین مقدار شما را سیر كرده و قند خون را به شكل ملایمی بالا می‌برد. در ضمن همین موز 30 درصد ویتامین B6 مورد نیاز روزانه را تامین می‌كند. این ویتامین باعث می‌شود مقدار سروتونین تولید شده مغز اندكی افزایش یافته و توان مقابله با شرایط دشوار و اضطراب‌ها را در شما افزایش می‌دهد. اگر می‌خواهید کلیه تان سنگ نسازد، زرد‌آلود بخورید هشت عدد زرد‌آلوی خشك حاوی 2 گرم فیبر و فقط ...
23 اسفند 1390

خیلی بلا شدی

 تو هر روز شیرینتر میشی ... دنیای من و بابایی رو هم شیرینتر کردی... ما هم هر روز خدا رو بیشتر از دیروز شاکریم...   خدایی که به من حس مادری داد تا تو رو دوست داشته باشم... خدایی که به تو شیر خوردن و خندیدن و شیرین کاری و خیلی کارای دیگه یاد داد..     ٩ ماهی که تو شکمم بودی و لگد میزدی،پیش خودم میگفتم وای خدایا یعنی لذتی از این بالاتر هست؟   و ٩ ماهی میشه که هر روز عاشقانه تر از دیروز در آغوشت میگیرم و نوازشت میکنم وبا خدا میگویم:   یعنی لذتی از این بالاتر هست...؟هر روز با تو بودن از دیروز زیبا تر و عاشقانه تر است...   خدایا خودت همیشه حافظ و نگهدارنده ...
23 اسفند 1390

حالو هوای این روزا

الینا گلکم .....نازدارم........عسلم ........جیگرم این روزا کلی درگیرم مادرجون الهی بمیرم براش با اون عمل  سنگین و حال و روزی که الان داره منم که باید کمکش کنم شما هم که این روزا شیطونی رو به بینهایت رسوندی همش میخوای راه بری میخوری زمین  با استفاده از مبل بلند میشی سرپا اما ازون جایی که سرتق تشریف داری همون کنار مبل تاتی نمیکنی دستاتو ول میکنیو میخوای راه بری انتظار زمین خوردن هم نداری زودی گریه میکنی حالا از خودم بگم که کلافه شدم هنوزکارایخونه خودمون رو انجام ندادم وای یه هفته دیگه عیده کلی کار انجام نداده ............. ...
23 اسفند 1390

یاد ایام

  الینا جون این عکس منو پسر خالم رضا ١٣ به در پارسال البته شما تو شمک مامان بودی ٩٥ روز مونده بود به تولد شما نمیدونم چرا همشدارم به ١٣ بدر فکر میکنم دارم به این فکرمیکنم اون روز چه عکس العملی نشون میدی ...
17 اسفند 1390

تولد دایی جواد

    عکس تولدت دایی جواد   تولدت مبارک ایشالا ١٠٠ ساله بشی   همینجا از تمام دوستای عزیزم میخوام برای دایی الینا دعا کنن یه مشکلی براش پیش اومده حل بشه ...
17 اسفند 1390

اندر احوالات دخملم

سلام مامان . این روزا داری کم کم معنای شیطنت بچگی رو میفهم . کمی شلوغ و بازیگوش شدی . دیگه خوابت داره کم و کمتر میشه . لثه هات خیلی اذیتت میکنه . دیگه از ٤ دست وپا رفتن خسته شدی همش کنار مبل وایسادی. اما وقتی چیزی رو میبینی که ازش خوشت میاد . ناچاری٤ دستو پا میری و خودتو بهش میرسونی . با اون دستات که من عاشقشونم برش میداری و به دهن میکشی .         مامانی٥ شنبه کلاس داره و اما برا اولین بار قراره تنها بمونی پیش بابایی اخه مادرجون نیست کلی استرس دارم ...
17 اسفند 1390